دنیا:
بازی هایت را سرم در آوردی
گرفتنی ها را گرفتی
دادنی ها را ندادی
حسرت ها را کاشتی
زخم ها را زدی
دیگر بس است،چون چیزی برایم نمانده ...
بگذار بخوابم...
محتاج یک خواب بی بیدارم...
بهم گفتی خداحافظ
منم میگم خداسعدی که روی غنچه لبهات بشینه طرح لبخندی
بهم گفتی خداحافظ
منم میگم خداعطار بدون جاوید میمونه تو و یاد اولین دیدار
بهم گفتی خداحافظ
منم میگم خداسهراب خوشا آغوش داغ تو خوشا آن لحظه های ناب
بهم گفتی خداحافظ
منم میگم خداخیام نشسته داغ لبهایت به روی صفحه لبهام
بهم گفتی خداحافظ
منم میگم خداجامی أمیدوارم نشی هرگز اسیر تیر فرجامی
بهم گفتی خداحافظ
منم میگم خدانیما منم عاشق ترین عاشق بدون تو تک و تنها
تردیدی مسموم با دلم دست به یقه شده است
گوشهایم را میگیرم ...
تا چشمان یاغی ام بازتر شوند
در صدور حکم نیامدنت...
میترسم این بار شک با یقین تبانی کرده باشد...
گـاهـی بـرای تو
چـیـزهـایـی مـی نـویـسـم
بـعـد پـاک مـی کـنـم . .
پـاک مـی کـنـم . . .
تو هـیـچ یـک از حـرف هـای مرا را
نـمی خـوانـی
امـا من
تـمـام حـرف هـایـم را گـفـتـه ام . . .
قطعا روزی صدایم راخواهی شنید ...
روزی که نه صدا اهمیت دارد...
و نه روز....
کاش تلخی زندگی
کمی الکل داشت !
شاید مستمان میکرد و"درد"را نمی فهمیدیم.........
کاش دنیا فقط چند ثانیه خفه میشد...!!
تا من با خودم گپی بزنم...
به هر عاشقی مینگرم در شکایت است...!!!
و من در حیرتم....!!
که لذت دنیا به کام کیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تو مقصری اگر من دیگر،
من سابق نیستم!
من را به من نبودن محکوم نکن!
من همانم که درگیر عشقش بودی!
یادت نمی اید؟!
من همانم!
حتی اگر این روزها هر دویمان بوی بی تفاوتـــــــــی بدهیم…
تو مقصری اگر من دیگر،
من سابق نیستم!
من را به من نبودن محکوم نکن!
من همانم که درگیر عشقش بودی!
یادت نمی اید؟!
من همانم!
حتی اگر این روزها هر دویمان بوی بی تفاوتـــــــــی بدهیم…
ڪــآش ميــشــد ڪــمـی بــرآي نــآبــتــريــن
عــشــق هــآ أرزش قــآئــل شــويــم
ڪــآش از ايــن نــآبــســآمــآنــی روحــهــآ
مــی گــريــخــتــيــم!
چــقــدر در خــآڪــســتــری روزگــآرمــآن
غــرق شــده ايــم...مــن دلــم بــرآی لــبــخــنــدهــآی
روشــن تــنــگ شــده...
آرزو دارم فراموشت کنم اما چگونه؟
از نهیب سینه خاموشت کنم اما چکونه؟
آروز دارم در آغوشت کشم من بی مهابا
دست خود را حلقه بر دوشت کنم اما چگونه؟
دست هایت را بگیرم پیش چشمانت بمیرم
زلف خود را همچو تن پوشت کنم اما چگونه؟
سر به دامانت گذارم تا که جان در سینه دارم
خواب نازی در کنج آغوشت کنم اما چگونه؟
گرگ شده اند این روزها...
کافی ست سربه زیر باشی
بابره اشتباهت میگیرند
خیز بر میدارند برای دریدنت
چه تنگنای سختی است یک انسان یا
باید بماند یا باید برود،واین هر دو،اکنون برایم
به معنای تهی شده است و دریغ که راه سومی نیست...
(دکتر شریعتی)
ئه گه ر روژیک لیت توره بوم
ئه گه ر بریارم دا جیت بهیلم
دلته نگ مه به خه مت نه بی
ریگام له باوه شی تو دا ده س پی ده کا و
له به ر ده رگا کوتایی دی ....
قابل توجه یعضی دوستان:
نیکی چو از حد بگذرد نادان خیال بد میکند

کاتێ که سهیری ڕوخسارت ئهکهم ههموو ئازارهکانم بیر ئهچێتهوه ...
زهردهخهنهکانت ئهوهنده جوانن که ناهێڵن خهم بێته ناو چاومهوه ...
ئهگهر بۆ جارێکیش بووه دابنیشه و گوێم لێبگره ...
هۆگرت بووم و به هۆی تۆوه ئهژیم ...
ئهوهنده فریشته ئاسایت ههمووان خۆشیان ئهوێیت ...
بیرکردنهوه له تۆ ههستێکی ئهوهنده جوانه که ههموو چرکهیهک لهگهڵیدا ئهژیم ...
لێدانهکانی دڵی من تهنها به تۆوه بهنده ...
نازدارهکهم بیرت ئهکهم و ههمیشه دڵم لاته ..