گاهي گمان نمي كني ولي مي شود، گاهي نمي شود،
نمي شود كه نمي شود؛
گاهي هزار دوره دعا بي اجابت است،
گاهي نگفته قرعه به نام تو مي شود؛
گاهي گداي گداي گدايي و بخت نيست،
گاهي تمام شهر گداي تو مي شود...
(دکتر علی شریعتی)
خدایا من به عنوان بنده حاجتم رو گفتم:
تو هم که خدایی
امیدوارم اگه قراربه براورده نشدنش هست،از
حکمت تو باشد نه از بی لیاقتی من........
وقتی چشمانم را روی هم میگذارم ...
خواب مرا نمیبرد... تو را می آورد...
از میان فرسنگ ها فاصله....
هرچقدر بیشتر میخواهمت.. دور تر میشوی؛
برگرد...
قول میدهم دیگر دوستت نداشته باشم.....
آدمهای شکسته دو دسته اند:
آنهایی ک یهویی از دست یک نفر افتاده اند…
آنهایی ک یواش یواش
از دست همه ترک برداشته اند…!
آمدم امشب به میخانه تمنایت کنم
می نمیخواهم بیا ساقی تماشایت کنم
بی قرارم ساقی از میخانه بیرونم مکن
کرده ام می را بهانه تا تماشایت کنم . . .
یادت بماند
تو یادگار روزهایی هستی
که نه فراموش میشوند،
و نه تکرار
با تو هستم سهراب ..
تو که گفتی: گل شبدر چه کم از لاله عاشق دارد؟
راست می گویی تو !
چه تفاوت دارد قفس تنگ دلم .. خالی از کس باشد؟
یا به قول تو پر از ناکس و کرکس باشد ؟
من نه تنها چشمم .. واژه را هم شستم ..
فکـــر را ..
خــاطــره را ..
خــواب یــک پــنــجــره را ..
زیر باران بردم .. چتر ها را بستم ..
من به این مردم شهر پیوستم ..
من نوشتم همه حرف دلم ..
آرزو کردم و گفتم که ..
هـــوا ..
عـــشــق ..
زمــیــن ..
مال من است ..
ولی افسوس نشد ..!
زیر باران من نه عاشق دیدم نه که حتی یک دوست !!
"زیر باران من فقط خــیــس شدم"
میخواهمتــــــــــــــــــــ…
ولــــی…
دوری…
خیـــــــلی خـــــــیلی دور...
نه دستم به دستانـــــــت میرسد
...نه چـــشمانم به نگاهتــــــــــــــــــ ...
شیـشه نــــازک احــســاس مــرا دست نــزن !
چِـنـدشم می شـود از لـــک انــــگـشت دروغ !!!
آن کـه مـیگفـت کـــه احـــساس مــــرا می فـهمـد …
کـــو کـــجــا رفـت ؟ کـــه احـساس مـرا خـوب فـروخـت !
دلـم هوای تو را دارد , من چقدر تشنه ی تو ام ...
مثل جنوبـم ! گـرم و مظلوم ...
و تـو همان نسیم سهیلی ... لطیف و دلپذیر ...
عاشقم کردی , میدانی ؟
قـلـب دریا زده ام از آفتاب تو تبخیر می شود ...
بــه خـودت سـوگـنـد !
چه دیر به سراغم آمدی و چه زود مرا با خود بردی ...
باورت می شود ؟ این دیر آمدن و زود بردن را
تو باران , در نفسهایت داری , پس چرا من اینگونه طوفانی ام ...
چــه حـال عـاشقـانـه ای دارم ...
مـن دیـگـر هیچ آرزویی به غـیر تـو ندارم
هیچ تمنایی غیر تو نیست ... غیر از تو هیچکسی تسکینم نمی دهد ...
گناه من چیست؟
که در برهوت دنیا اسیر غربت آدمیت شده ام!
مرگ ان نیست که در قبر سیاه دفن شوم
مرگ ان است که از خاطر تو
با همه ی خاطره ها
محو شوم
ای معنای انتظار....
دیوانه شدن به خاطرت کافی نیست
فقط یک جمله بگو
تکلیف دلی که عاشقش کردی چیست؟
برو...
مطمئن باش برو ...
دل من سخت شکست و چه زشت به منو سادگیم خندیدی
به منو عشقی پاک که پر از یاد تو بود
و به یک قلب لطیف که خیالم میگفت:
تا ابد مال تو بود.
تو برو...
برو تا راحت تر
تکه های دل خود را سر هم بند زنم