نوشته شده در تاريخ دو شنبه 30 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

گاهی عمر تلف میشود ؛
به پای یک احساس ….
گاهی احساس تلف میشود ؛
به پای عمر !
و چه عذابی میکشد ،
کسی که هم عمرش تلف میشود ؛
هم احساسش .....

نوشته شده در تاريخ جمعه 29 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

در زندگی به اون لحظه ای رسیده ام که کاسه ی صبرم لبریز،

طاقتم طاق و تحملم ...یک کلام به حد انفجار رسیده ام

 

نوشته شده در تاريخ جمعه 30 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

این سهم چشمان من است از بازی روزگار

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 28 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

چه آرامشی دارد خاک را در آغوش گرفتن

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 27 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

اینجا زمین است، زمین گرد است، تویی که مرا دور زدی...،

فردا به خودم خواهی رسید،حال و روزت دیدنیست!!!

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 27 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |
برایم دعا کن
 
اجابتش مهم نیست

نیاز من به آرامشی است که بدانم تو به یاد منی . .

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 26 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

ليلي شدم مجنون شدي، شيرين شدم فرهاد شدي
حوا شدم بعيد مي دونم آدم بشي!!!


خدايا در آفرينش مردها کيفيت را فداى کميت نکن
کمتر خلق کن ولى آدم خلق کن!

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 26 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

 

خاطرات کودکی را یادت هست ... ؟

 نفس نفس زنان به دنبالِ پروانه ها ...

 یا ساختنِ خانه آرزوها از گِل...زمین خوردنمان چطور ... ؟

 زخم دلم را چه ؟نه اشتباه کردم ...

 زخم زانویم را می گفتم...

 دل که وقتِ جوانی شکست...

 آهای تو ...!

 هستی !؟

 هستی که ببینی چگونه هستی ام را بر باد داده ام !؟

  زیباترین ها را به تو می دهم

 حتّی حاضرم همه پروانه ها و خانه ی گِلیِ آرزویم را به تو بدهم...

  چیزِ زیادی ازت نمی خواهم که...

 فقط...فقط دلم را  پس بده ...

 هه !!!!!!

 دل که نیست …جغجغه دستِ توست...

 تکانش نده آن لامصب را ...صدایِ شکسته شدنم را در آن نمی شنوی؟؟

 آهان...

 برای تو خوشایند است این موسیقی بی کلام !

 یادت که هست...

 دلم را که دادم گفتی :

 " آب در دلت تکان نخواهد خورد "

 اما به راستی

" خون در دلم کردی"

اصلا نخواستم ...یادت را هم بردار وببر...

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 25 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

دیدی ای دل عاقبت زخمت زدند,
گفته بودم مردم اینجا بدند
دیدی ای دل ساقه ی جانت شکست،
آن عزیزت عهدوپیمانت شکست.
دیدی ای دل در جهان یک یار نیست،
هیچ کس در زندگی غمخوار نیست.
دیدی ای دل حرف من بیجا نبود،
از برای عشق اینجا جا نبود.
نوبهار عمر را دیدی چه شد،
زندگی را هیچ فهمیدی چه شد.
دیدی ای دل دوستیها بی بهاست،
کمترین چیزی که مییابی وفاست.
دیدی اینجا باید از خود گم شوی،
عاقبت همرنگ این مردم شوی...

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 25 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

از قضا روزی اگر حاکم این شهر شوم،
ترک تسبیح و دعا خواهم کرد،
خون صد شیخ به یک مست فدا خواهم کرد،
وسط کعبه دو میخانه بنا خواهم کرد،
تا نگویند که مستان ز خدا بی خبرند. ...

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 23 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

گاهی باید گذشت
گاهی باید در اوج نیاز نخواست..
گاهی باید کویر شد با همه تشنگی منت هیچ ابری را نکشید..
گاهی برای بودن باید محو شد
باید نیست شد
گاهی برای بودن باید نبود...

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 23 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

زندگی سه چیز است:

اشکی که خشک میشود

لبخندی که محو میشود

یادی که میماند و فراموش نمیشود

نوشته شده در تاريخ شنبه 23 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

 

دل ئه سپیرم

دل ئه سپیرم به ئا و ..به ده ریا..

کات ده شمیرم

کات  ده شمیرم بی وچان.. بی وچان

ده نه خشینم

یه ک بیره وه ری ..دووبیره وه ری..چه ندین بیره وه ری

 جوان و نا حه ز له نیو میشکم.. 

شه وانه ده گه ریم وه کو ،ده وره گه ردیک ،له گه ل با

ده خوینم دیسان شیعری بی تویی  هه زاران جار

له نیوان زلفی پریشانی شه و دا توده چرم
ده چرم سه رنویشتی خوساوی خوم تو ده چرم

له نیو حالی په ریشانی خومدا

 جاروبار ده بم ته نیای ته نیا 

به گیانی تو قه سم گیانا 

یادمه  یه که م  روژی ئاشنایی  یارا

نوشته شده در تاريخ شنبه 23 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

قرارمان اول بهار
کنار خیمه مادر بزرگ
دیوانگی با تو
خشم قبیله با من ..



( نسرین بهجتی)

نوشته شده در تاريخ شنبه 22 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

بیتاقه تیم

له سه رشانی با نووسی

بوم هه ناردی

با نه یتوانی که وته رووبار

رووبار کولا

بوو به بوخار

بوو به هه ورییک چاو به گریان

رژا تک تک له سه ر رووتا

وه کوو شه ونم له سه ر گونات

بیتاقه تیم گه ییشته لات

هه ناسه که م گیانم فیدات

نوشته شده در تاريخ شنبه 22 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

خدایــــــــــــــــا ؛
این روز ها میگذرند

ولی من از این روز ها نمیگذرم ... !!!

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 21 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

دل تنگم ...
هم چون کودکی که با گریه سراغ پدرش را میگیرد
واطرفیانش با اینکه حقیقتی را میدانند او را به آغوش میکشند
و آرام دم گوشش میگویند:
"غصه نخور می آیـــــــــــد...می آید..."

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 21 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

روزی میــرسَد
بـــی هیــــچ خَبـــَـــری
بــآ کولـــــه بــــآر تَنهـــآییـَم
دَر جـــآده هــآی بـی انتهــــآی ایـن دنیــآی عَجیـــــب
رآه خــــوآهم افتـــــآد
مَـــن کـــه غَریبـــــم
چـــه فَــــرقی دآرد کجـــــآی ایـــن دنیــــــآ بـآشــــم
همــه جــــآی جهــــآن تنهـــــآیی بــــآ مَـــن است…

نوشته شده در تاريخ شنبه 21 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

خدایا چه ساخته ای؟                                                                                                                          

دل آدمهایت یکی ازیکی سنگ تر...  

دروغ هایشان یکی از یکی زیبا تر...                                                                                                                             

نگاهشان یکی از یکی معنی دار تر وسنگین تر...                                                                                                             

و هریک برای خود  یکی از یکی خداتر...   

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 20 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

وقتی چاره ای نمی ماند!
وقتی فقط میتوانی بگویی
هرچه باداباد
حتی اگر دل کوه هم داشته باشی
گریه ات میگیرد …

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 20 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

در این هستــــی غم انگیز ...
وقتی حتی ...
روشن کردن یک چراغ ِ ساده ی " دوستت دارم " ،
کام زندگــــــی را تلخ می کند ...
وقتــــــی شنیدن دقیقه ای صدای بهشتی ات ،
زندگی را
تا مرزهای دوزخ می لغزاند ؛
دیگر ...
نازنین من !
چه جای اندوه ...
چه جای اگر ...
چه جای کاش ...
- این حرف آخر نیست -
به ارتفاع ابدیت دوستت میدارم ؛
حتـــــی اگر به رسم پرهیزکاری های صوفیانه ...
از لذت ِ گفتنش ...
امتناع کــــــنم !!

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 19 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

تازه می فهمم بازی های

کودکی حکمت داشت

زوووووووو....

تمرین روزهای

نفس گیر زندگی بود

(حسین پناهی)

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 19 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

نگرانم و دلتنگم و مبهوت:

نگران فردا هایی که نیامده اند ؛

دلتنگ گذشته هایی هرچند تلخ اما بی هیچ بهره ایی  از کف رفتند؛

و مبهوتم که این بغض به طرفداری از کدام یک گلویم را می فشارد؟

 

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 19 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

برایم نوشته بود :

گاهی اوقات دستهایم به آرزوهایم نمی رسندشاید چون آرزوهایم بلندند ...

ولی درخت سرسبز و شاداب صبرم می گوید :

امیدی هست ؛ چون خدایی هست ...آری ، وچه زیبا نوشته بود ...

همواره با خود تکرار میکنم،امیدی هست ؛ چون خدایی هست

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 19 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

 بالنده یه ک

چرپاندی به گوی گولیکدا

گوله گیان

له چکه سه وزه که ت نختی لاده

با خونچه ی ده م

تاسه ی ئه وینم بشکینی

ئا ونگی شه رم

به سه ر گونای گولدا خوشی

وتی شیته

ها...ئه و هه وره چون ده روانی

حه یام ده چی

ئارام بگره تا سبه ینی

هه ور گویی لی بوو

نه رره ی گوربن

شریخ و هوری خسته باخ و

بوو به ته رزه

ده مه و بیان

که بالنده هاتو بو جیژوان

چه ن دلوپی خوینی سوور و

سی چوار تیکه له چک مابوو

له ئه و گوله بالا به رزه

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 18 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

یگانه ی ماندگار من!

باکره تر از مریم عذرا،

مرا بزا

می خواهم، در استراحت آغوشت

نرم بمیرم!

این بار،شاید

"آدم" شوم!

 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 18 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

انگار

سهم من از دنیا

همین سکوت اجباریست

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 17 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود

وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر

آری شودولیک به خون جگر شود

خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه

کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 16 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

این روز ها هوا خیلی غبار آلود است

گرگ را از سگ نمی توان تشخیص داد

هنگامی گرگ را می شناسیم که دریده شده ایم

             

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 15 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

ساقیا امشب صدایت با صدایم ساز نیست

یا كه من بسیار مستم یا كه سازت ساز نیست

ساقیا امشب مخالف می نوازد تار تو

یا كه من مست و خرابم یا كه تارت تارنیست



نوشته شده در تاريخ یک شنبه 15 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

دلم ته نگه وه کو غون چه ی له بی تو
سه رم گیژه له گیژه ی په رچه می تو
دل و گیان و ژِیانم دا به ماچیک
وتت:په یک نایه زووری من و که می تو

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 15 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

من نه عاشق بودم!

و نه آلوده به افکار بلند

من به دنبال نگاهی بودم

که مرا از پس دیوانگی ام می فهمید

وخدا می داند،

سادگی از ته دل بستگی ام پیدا بود...

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 15 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

می پرسی:بیداری؟

 آری بی "دار"م

 چراکه اگر"دار"داشتم

 یا قالی زندگیم راخودم می بافتم

 یا زندگیم را

 به "دار"می آویختم

 وخلاص!

 پس؟!

 بی"دار" بی"دار"م؟!

نوشته شده در تاريخ جمعه 13 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

گفته بودم که اگر بوسه دهی توبه کنم

                                                 که دگر باتو از این گونه خطا ها نکنم

بوسه دادی چو بخاست لبت از لب من

                                                 توبه کردم که دگر توبه ی بی جا نکنم

 

نوشته شده در تاريخ جمعه 13 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

وقتی انسان ببری را بکشد،نامش

را تمرین مردانگی میگذارند.ولی وقتی

ببری انسان را بدرد نام اینکار را توحش

و آدمخواری می نهند،تفاوت جنایت و

عدالت هم در قاموس بشر از این بیشتر نیست.

(جرج برناردشاو)

نوشته شده در تاريخ جمعه 13 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

کنج گلویم قبرستانی است پرازاحساسهایی که زنده بگورشده اند،

به نام بغض….”

عشق گم شده من …

نبودن هایی هست که هیچ بودنی جبرانشان نمیکند،وآدمهائی که هرگز

 تکرارنمی شوند….

 وتو آنگونه ای…

 فقط همین…

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 12 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

گرگ هم در امان نیست...

گرگي ناراحت را ديدم..!!

پرسيدم چرا ناراحتي؟؟

گفت:شنيدم بعضي انسان ها با صفت من نامردي ميكنند...!!!!

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 12 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

باز باران!

 باز باران با ترانه می خورد بر بام خانه

 خانه ام کو ؟؟؟ خانه ات کو ؟؟؟ آن دل دیوانه ات کو ؟؟؟

 روزهای کودکی کو ؟؟؟ فصل خوب سادگی کو ؟؟؟

یادت آید روز باران گردش یک روز دیرین

 پس چه شد دیگر ؟ کجا رفت خاطرات خوب و رنگین ؟؟؟

 در پس آن کوی بن بست در دل تو آرزو هست ؟؟؟

 کودک خوشحال دیروز

 غرق در غم های امروز

 یاد باران رفته از یاد

آرزوها رفته بر باد

 بــاز بــــاران بــاز بــــاران

 می خورد بر بام خانه

بی ترانه

بی بهانه

 شایدم گم کرده خانه ...

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 11 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

تنهایم
اما دلتنگ آغوشی نیستم خسته ام
ولی به تكیه گاه نمی اندیشم
چشمهایم تر هستند وقرمز ولی رازی ندارم
چون مدتهاست دیگر كسی را خیلی دوست ندارم

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 11 تير 1393برچسب:, توسط غریبه |

گوتم چاوت شه‌ڕ ئه‌فرۆشێ، گوتی دڵگیر مه‌به‌ مه‌سته‌ 


گوتم غه‌مزه‌ت له‌ سینه‌م كاریگه‌ربوو، پێی گوتم به‌سته‌


گـوتم تیـری نـگاه و تـیخی ئه‌بـرۆ و چــاوی فــه‌تـانـت 


گوتی بــاوه‌ڕ مه‌كه‌ ئه‌فـسانه‌یه‌ ئه‌م جـۆره‌ هه‌ڵـبه‌سته‌

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.