در آرزوی محال
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 6 اسفند 1392برچسب:, توسط غریبه |
خدایا سردِ این پایین از اون بالا تماشا کن

اگه میشه بیا پایین و دستای منو "ها" کن

خدایا سردِ این پایین ببین دستامو می لرزه

دیگه حتی همه دنیا ، به این دوری نمی ارزه

؟

خدایا من دلم قرصه ، کسی غیر از تو با من نیست

خیالت از زمین راحت که حتی روز روشن نیست

کسی اینجا نمی بینه که دنیا زیر چشماته

یه عمره یادمون رفته زمین دارِ مکافاته

فراموشم شده گاهی که این پایین چه ها کردم

که روزی باید از اینجا بازم پیش تو برگردم

خدایا وقت برگشتن یکم با من مدارا کن

شنیدم گرمه آغوشت ؛ اگر میشه منم جا کن



نظرات شما عزیزان:

nameless
ساعت0:37---7 اسفند 1392
برایم نوشته بود :گاهی اوقات دستهایم به آرزوهایم نمی رسندشاید چون آرزوهایم بلندند ... ولی درخت سرسبز و شاداب صبرم می گوید :امیدی هست ؛ چون خدایی هست ...آری ، وچه زیبا نوشته بود ...همواره با خود تکرار میکنم،امیدی هست ؛ چون خدایی هست

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.