منوخالی کن از بغض و
بزار گم شم توو آغوشت
نگو این آخرین باره
دارم می شم فراموشت
یه چیزی توو گلوم گیره
مثه زخمی که وا مونده
از این احساس بیهوده
یه درد کهنه جا مونده
کنار من که می ایستی
غمه دنیا تموم می شه
سکانس آخر قصه
همیشه ناتموم می شه
بیا و جای پاهات و
تو قلبم کنده کاری کن
بگیر دستام و تو دستت
واسه بودن یه کاری کن
نظرات شما عزیزان: