روزی مردی، عقربی را دید که درون آب دست و پا میزند،
او تصمیم گرفت عقرب را نجات دهد،
اما عقرب انگشت اورا نیش زد.
مرد باز هم سعی کرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد،
اما عقرب بار دیگر او را نیش زد.
رهگذری او را دید و پرسید:
برای چه عقربی را که نیش میزند نجات میدهی؟
مرد پاسخ داد: این طبیعت عقرب است که نیش بزند ولی طبیعت من این است که عشق بورزم.
نظرات شما عزیزان:

پاسخ:صالح صالح صالح صد حیف

الهی نیشت بزنه
پاسخ:چه لذتی داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟نیشو ببند. الهی زبونه تو....

.gif)
.gif)
.gif)
پاسخ:مادر شوهر خوبه ؟؟؟؟عکسشو ایمیل کن ملت رو استفاده ببرن

والا انقدر جالب نوشتم که خودم گاها میخونمش
حیفم اومد نخونیش
پاسخ:ممنونم گاه گاهی نظر لطف دارین.

وای وای وای
این تسبیم در مواقع لزوم غیب میشه
.
من بعد از او و قبل از او،مرده بودم
پاسخ:فاااااااااااااتحه

/هدایت/
.
حکایت منه و هم نیست
....... عقرب،عقربه میشد و دور ... میگشت