در آرزوی محال
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 25 فروردين 1393برچسب:, توسط غریبه |

 

روزی مردی، عقربی را دید که درون آب دست و پا میزند،
او تصمیم گرفت عقرب را نجات دهد،
اما عقرب انگشت اورا نیش زد.
مرد باز هم سعی کرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد،
اما عقرب بار دیگر او را نیش زد.
رهگذری او را دید و پرسید:
برای چه عقربی را که نیش میزند نجات میدهی؟
مرد پاسخ داد: این طبیعت عقرب است که نیش بزند ولی طبیعت من این است که عشق بورزم.



نظرات شما عزیزان:

ج.محمدی
ساعت17:40---26 فروردين 1393
مومن،مومن،مومن حیف تلاش آدمی.
پاسخ:صالح صالح صالح صد حیف


ستایش
ساعت17:29---26 فروردين 1393

الهی نیشت بزنه
پاسخ:چه لذتی داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟نیشو ببند. الهی زبونه تو....



ژِِینو
ساعت16:56---26 فروردين 1393
به جای عقرب نمیشه از یه موجود زیباتر حرف بزنیم
پاسخ:مادر شوهر خوبه ؟؟؟؟عکسشو ایمیل کن ملت رو استفاده ببرن


رضا
ساعت2:01---26 فروردين 1393
چش مایی

والا انقدر جالب نوشتم که خودم گاها میخونمش

حیفم اومد نخونیش
پاسخ:ممنونم گاه گاهی نظر لطف دارین.


رضا
ساعت1:38---26 فروردين 1393
برو از خدا بترس

وای وای وای

این تسبیم در مواقع لزوم غیب میشه

.

من بعد از او و قبل از او،مرده بودم
پاسخ:فاااااااااااااتحه


رضا
ساعت0:31---26 فروردين 1393
وقتی که دور کژدم آتش بگذارند خودش را نیش میزند، اما من یک حلقه آتشین نیست؟
/هدایت/
.
حکایت منه و هم نیست
....... عقرب،عقربه میشد و دور ... میگشت


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.